دردودلی با حضرت زهرا(س)
27 بهمن 1395 توسط نوری مقدم
- و تنها خداست كه میتواند، تسلای دل علی باشد….
ماه حق دارد كه گوشه اختفا را بر گریه اختیار كند و ستارگان چه كنند، اگر سر بر شانه یكدیگر نگذارند و مصیبت را زبان نگیرند.
آن خانه نمیدانم آن شب به چه قدرتی بر پای ایستاده بود، آن مدینه چه مدینهای بود كه چنین مصیبتی را تاب آورد و در هم نشكست، آن چه قبرستانی بود كه سرچشمه عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد، آن چه خاكی بود كه به خود جرأت داد، فاطمه را از علی جدا كند ؟
چرا آن خانه بر جای ماند؟ چرا مدینه ویران نشد؟ چرا آسمان در خود نپیچید؟ چرا بغض زمین نتركید؟ چرا عالم فرو نریخت ؟
گفتهاند در عاشورا وقتی زخم در جان خورشید نشست و زمین، پیكر مبارك حسین را بر خویش قطعهقطعه دید، به لرزه درآمد و آسمان تیره و تار شد و غبار خشم خداوند از جای جنبید.
در آنجا سجاد ـ سلاماللهعلیه ـ دست بر زمین كوفت و زمین را به آرامش خواند، سر به آسمان برداشت و آسمان را دعوت به سكوت كرد.
آسمان و زمین هر دو، تنها در اجابت فرمان امام خویش آرام گرفتند، دندان بر جگر نهادند، خون به لب آوردند، ولی دم نزدند. مویه كردند، ولی فغان نكردند. در خویش شكستند و گریستند، اما ضجه نزدند.چه رازی بود در شهادت زهرا كه خانه فرو نریخت، مدینه زیر و زبر نشد، عمود خیمه آسمان نشكست و زمین، متلاشی نگشت؟ آفرینش این تحمل را از كجا آورده بود؟
مگر نه زهرا، والاترین محبوبه خداوند بود و خدا به بهانه وصلتش فرموده بود: «احبّ النساء الی».
مگر نه فاطمه، محور كسا بود و بقیه وابستگان او؟ پیامبر پدر او بود و علی، همسر او و حسنین فرزندان او؟ ـ سلامالله علیهم اجمعین ـ «هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها». مگر نه رضای خداوند در گرو رضایت مرضیه بود و غضب خداوند در گرو خشم او؟ مگر نه صدیقه كبری، راز آفرینش زن بود، بهانه خلقت نسوان؟ مگر نه فاطمه شبیهترین بود به رسول خدا؟ «ما رأیت احداً كان اشبه كلاماً و حدیثاً من فاطمة برسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم ». مگر نه فاطمه، آخرین مشایع و اولین مستقبل پیامبر بود؟ مگر نه فاطمه راستگوترین موجودات بود پس از رسول خدا؟ مگر نه فاطمه، پاره جگر پیامبر بود و عزیز مسلم خداوند جل و علا؟ مگر نه… .
چه رازی بود در شهادت زهرا كه خانه فرو نریخت، مدینه زیر و زبر نشد، عمود خیمه آسمان نشكست و زمین متلاشی نگشت ؟
آفرینش این تحمل را از كجا آورده بود ؟
كسی هست در خانه فاطمه پس از او كه شاید این راز سر به مهر، به دستهای او گشوده شود؛ او اسماء، محرم اسرار فاطمه است. از او بپرسید، شاید پاسخ بگوید.بگوید كه: «آری حسنین سر به پای مادر نهاده بودند و پایههای عرش را ضجههای خویش میلرزاندند. زینب و امكلثوم، كائنات را با موهای خویش پریشان میكردند. چروك بر پیشانی آسمان افتاده بود، زمین از درد به خود میپیچید، نالههای فرشتگان، داغ پیامبر را دوچندان میكرد. ولی چه بود آنچه آفرینش را بر پای نگاه میداشت ؟
در آن شب تغسیل ماه، من دیدم كه علی در مأمن تاریكی، سر بر دیوار خانه فاطمه، سر بر محور آفرینش، سر بر عمود آسمان نهاده بود و زار زار میگریست».اگر در عاشورا، سجاد ـ علیهالسلام ـ مشت بر زمین كوفت و آسمان را به آرامش خواند، در آن شب، علی سر بر دیوار كائنات، ملتقای زمین و آسمان، محور آفرینش میسایید و با وجود بیقرار خویش، همه را به آرامش میخواند.
افشاگرانهترین فریاد اعتراض تاریخ
مظلومیت آنچنان بر وجود تو سایه افكنده است كه یادت، بیاراده و ناگزیر، آتش بر خرمن وجود میافكند و خاطرهات، بغض را در گلو میشكند.در آن خانه كوچك، رازی به وسعت تاریخ نهفته است. چنان مظلومیتی بر آن خانه كوچك سایه افكنده و چنان زخمی بر آن جگر تاریخ نشسته است كه هیچ حادثهای نمیتواند دلهای شیعیان، طوافكنندگان آن حرم خداوند را مسرور كند.
آری، آن مظلومیت نیلی كه بر چهره تو نشسته بود، نمیگذارد كه لبخند بر چهره نه تشیع و نه اسلام، كه حتی انسانیت پس از تو بنشیند.به هر حال، آن در، بر آن پهلو شكسته است، چه تفاوت دارد كه در وفاتت این خاطره عرشسوز و جگرخراش را تداعی كنیم یا در ولادتت ؟
مهم این است كه تو مظلوم بزرگترین جنایت تاریخ واقع گشتهای.مهم این است كه صبر لایتناهی خدا در جانكاهترین حادثه آفرینش در تو به تجلی نشسته است.مسئله، اشكهای علی است و لرزش گونههای علی به هنگام شستشوی پیكر مطهر تو.
مهم، گریههای دادخواه و اشكهای ظلمبرانداز توست و سر بر دیوار نهادن علی و زار زدن علی.آنچه جانسوز است، صبر توست در مصائب علی و صبر علی است در مصائب تو.و از همه مهمتر، تشییع شبانه و مظلومانه پیكر توست.چه كردند با تو كه این تازیانه اعتراض جاودانه را ـ المخفیة قبرا ـ بر پشت تاریخ روا دانستی.چه ظلمها بر تو رفته بود، چه حقها از تو تضییع گشته بود و چه حقایقی در مقابل دیدگان تو تحریف شده بود كه این اعتراض افشاگرانه را بر پیشانی تاریخ حك كردی و دشمن را بر كرسی رسوایی جاودانه نشاندی؟
و این چگونه اعتراضی بود كه خداوند نیز به حمایت از آن برخاست ؟
همان علی كه مأمور به سكوت بود، همان علی كه شمشیر را به رغم كارسازی و برندگی در نیام پسندیده بود، همان علی كه سختترین جنایات تاریخ را تاب آورده و دم برنیاورده بود، چه شد كه در حمایت از این اعتراض شكوهمند تو، بر بالای بقیع ایستاد، شمشیر از نیام كشید و دشمن را تهدید به جاری كردن سیل خون بر زمین كرد؟
باری این اعتراض تو در تشییع شبانهات و در مخفی كردن قبرت، اگرچه تاریخ را از تحریف مصون میداشت و هرچند فریاد تظلم تو را بر جهانیان تا ابد طراوت میبخشید، اما سنگینترین غم شیعیان تو گشت و عظیمترین درد اسلام و بزرگترین اندوه انسانیت.
آنكه عزیزترین كسش را، پدرش را، فرزندش را، برادرش را، در جامه شهادت به خدا تقدیم كرد، دلخوش است به اینكه هر از گاه در كنار قبر او مینشیند و به تیشه اشك، راه بسته دل میگشاید.
ولی آنكس كه قبری برای عزیزش نمیشناسد چطور؟ او بغضش را با خود به كجا میتواند ببرد ؟
كجا میتواند عقده دل بگشاید.این است مظلومیت تو و به تبع، مظلومیت شیعیان تو.كجا گریه كنند عاشقان تو بر مصائب تو؟ كجا اشك بریزند دلدادگان تو بر مظلومیت تو ؟و كجا ضجه بزنند فرزندان تو در فقدان تو ؟این است مظلومیت تو و به تبع، مظلومیت شیعیان تو.و این است كه: یاد تو به هر بهانهای ـ وفات یا ولادت ـ بغض را در گلویمان میشكند و جگرمان را آتش میزند.
بر گرفته از آثار سید مهدی شجاعی
منبع:www.cloob.com