مقاله
تـــاثیر طـــــلاق بـــر فرزنــــدان
محقق :نعیمه شیرازی(طلبه پایه 2)
چکیده
پژوهش حاضر باهدف تاثیر طلاق بر فرزندان به روش کتابخانه ای و با استفاده از ابراز فیش تهیه شده است
طلاق پدیده ای است که بعد فردی و اجتماعی اعضای خانواده به خصوص فرزندان را متزلزل و به صورت های گوناگون روح وجان آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد.تاثیری که فقط به اعضای خانواده منحصر نمی گردد بلکه بنیان جامعه را متزلزل می کند.این پدیده کودکان را از لحاظ جسمی ضعیف و از نظر اختلالات رفتاری دچار نابسامانی شخصیتی و فشار های عصبی و روحی می گرداند که به تبع جامعه با معضلاتی چون افزایش کودکان خیابانی،روی آمدن کودکان بزهکاری ،مشکلات اموزشی و…روبه رو می شود در نتیجه هزینه های اجتماعی افزایش یافته و با سست شدن ارزش های مذهبی و فرهنگی جامعه ای بی ثبات را در پی خواهیم داشت.
کلید واژه ها:
طلاق – خانواده – فرزند
مقدمه :
انسان مجموعه ای از نیازهای جسمی و روانی همراه با نگرش ها، دید گاه ها، احساسات و خلاقیت های گوناگون میباشد که بر پایه ی همین نیازها بهانتخابی شاعرانه و آگاهانه دست میزند که در طول تاریخ منجر به تشکیل نهادی به نام خانواده شده است.
خانواده اولین مکانی است که فرزندپا به عصر وجود میگذارد وهم اندیشی،اجتماعی شدن،شخصیت،آموزه های دینی…را از دامن مادر و سایر اعضای خانواده می آموزد و پرورش می یابد از آنجا که زندگی خانوادگی کهن ترین نهاد اجتماعی می باشد از شکننده ترین آن ها نیز به شمار میرود.بانگرش بر این سیستم دارای حیاط خواهیم دید که اختلافات ،کشمکش ها، برخورد هایغیر اصولی و …چقدر سریع پایه های این سیستم را متزلزل و افراد درون ان را دچار اختلال میکند البته اثرات چنبن پدیده ای –طلاق- بر هر کدام ازاعضای خانواده متفاوت است .
سخن از خانواده سخن از رشته های پر محبتی است که بین والدین و فرزندان شکل گرفته است والدینی که برای پیوستگی این رشته ها برای ان ها لازم است با تحولات جسمانی و روانی فرزندان،شخصیت کودکان و اصول تربیتی ان ها اشنا شده و باتامین بهداشت جسمی وذهنی افراد پرطراوت و با امید پرورش دهند تا جامعه ای سالم پایه گذاری شود اما با نگاهی به جوامع ورواج پدیده ی طلاق میتوان دریافت طلاق زنگ خطری است که به صدا در آمده که اگر این روند ادامه یابد در آینده ای نچندان دور جامعه با معضل جدیدی روبه رو خواهد شد این پدیده منفی باعث میشود که آمار کودکان خیابانی و عوارض ناشی از آن گسترش پیدا کند عوارضی چون نابسمانی های شخصیتی ، اجتماعی ورفتاری افراد مطلقه وفرزندان آن، فشارهای عصبی و روحی ،مشکلات اقتصادی و معیشتی،مشکلات جنسی ،افزایش جرایم اقتصادی و در نهایت عدم ثبات جامعه را شامل می شود.
لذا با توجه به دلایل گفته شده و روند رو به رشد طلاق ،هرچند سازمانهاوارگان های اجتماعی تلاش زیادی در جهت کاهش وقوع طلاق به عمل آورده اند ولی بار دیگر بررسی به این موضوع را درخود میطلبد چرا که میتوان تا حدودی به استحکام خانواده ،پیشرفت علمی در بعد فردی واجتماعی ، پیوند عاطفی والدین و فرزندان ، کاهش انحرافات اجتماعی و مشکلات اقتصادی و جنسی ، …کمک شایانی نمود.
با توجه به مطالعات انجام شده درمی یابیم که تاکنون ازعلل وعوامل طلاق ،راهکارها، آسیب ها و پیامدهای آن سخن بسیار گفته شده است ولی با توجه به نیاز جامعه سعی شده است در این پژوهش ضمن بررسی مطالعات قبلی به این سوال پاسخ داده شود که تاثیر طلاق بر فرزندان چیست؟
-1 رشد جسمی و ذهنی
1–1رشد جسمی
جنین در رحم مادر احتیاجات فیزیکی و عاطفی خویش را تأمین و این بعد عاطفی را اگر چون بنیانخانواده متزلزل نباشد به خوبی دریافت میکند. پس ازپایان دوران جنینی وخارج از محیط ایده ال برای برآورده شدن احتیاجات خویش گریه کردن را آغاز می کند مادری که بعد عاطفی او در کنار همسرش تقویت شده و او را به فرزند خویش منتقل ساخته است بی تردید در پی نیازهای فرزند خویش فرایندهای شناختی لازم را با استفاده از هوش عقلی و بعد عاطفی وجودی به کار می بندد.این که در پی گریه های شبانه علت را جستجو و آرام نمودن ، در اختیار گذاشتن شیره ی جان خویش ، تهیه ی برنامه ی واکسیناسیون کودک، منع کردن خود از خوردن غذا های نفاخ برای تسکین دل درد، فراهم اوردن جای خواب مناسب ، ایجاد برنامه ی غذایی مناسب، بهداشت مناسب ، و در عین حالکنترل وشناسایی اختلالات رفتاری در کودک خویش واقدام برای حل هر یک از آن ها با کمک پدر خانواده ، از جمله عواملی است که والدین آن را از تولد فرزند تا زمان حیات خویش فراهم می آورند.
در موارد غیبت یکی از والدین که خطرناک ترین آن غیبتی است که در اثر پدیده طلاق صورت می گیرد این پدیده اولین ضربه ی خویش را به سیم های عاطفی بین پدر و مادر می زند و قطع آنها را سبب می شود و سپس در صورت کنترل نکردن بد ترین ضربه به فرزندان طلاق وارد می شود.
1-1-1 اختلال در خواب
طلاق و جدایی محیط امن خانه را تغییر می دهد و کودک را مجبور می کند دردو جای مختلف بخوابد و به دو روش مختلف زندگی عادت کند. مسلم است که در هیچ یک از خانه ها نمیتواند خوب بخوابدکودک در خانه ی ناپدری مدام با هراس از این که ممکن است همین پدر و مادر نیز او را ترک نمایند ازخواب بیدار میشود و در خانه ی نا مادری از خواب بر می خیزد زیرا از اوخواسته شده در رختخواب جدیدی بخوابد و گاهی اوقات اجازه ندارد در کنار پدر و مادر خود بخوابد در صورتی که قبلا در خانه ای که می شناخت اجازه داشت شبی را در کنار مادرش بگذراند.(سیرز،1389،ص172)
حتی نوزادان هر تغییری که در خانواده ایجاد میشود را حس میکنند مادر ناراحت است، ناراحتی او به نوزاد منتقل میشودو او را بدخواب می کند.ترس ها موجب ایجاد اختلال در خواب کودکان بزرگ تر نیز می شود. ترس از جدایی تنها والد، ترس از آینده، ترس از جدایی پدر و مادر،همگی از عوامل استرس زایی میباشد که زمینه ای ایجاد در بیماریهای جسمی در فرزندان را ایجاد یا تشدید میکند.
آسم یک اختلال تنفسی است که در آن التهاب ،اسپاسم و خلط، باعث مسدود شدن نایژه ها میشود و تنفس را سخت می کند. این بیماری در کودکان بیش از بزرگسالان و در پسرها بیش از دخترها دیده میشود.بین 3تا 5 درصد مردم امریکا به این بیماری دچارند . حملات آسم در نتیجه ی ترکیبی از سه عامل روی میدهد:آلرژی،عفونت تنفسی وبرانگیختگی زیستی ، روانیاجتماعی مانند استرس .دراکثر مواردعامل حمله،جسمی استاما بعضی اوقات ممکن است در اساس ، جسمی اجتماعی باشد و به نقل از کتاب روانشناسی سلامت :
پژوهشگران، به طور کلی، بر این باورند که دلیل پدید آمدن اکثر زخم ها ، ترشح بیش از اندازه ی مایعات اسیدی در دستگاه گواراش است که به طور مزمن باعث خورده شدن دیواره ی معده واثنی عشر میشود که براثر عفونت باکتریایی ضعیف شده است. اما به نظر می رسد استرس نیز در این میان نقش داشته باشد که دریک پژوهش موردی، بر روی بیماری تام9 ساله مورد بررسی قرار گرفت.تحقیقات همچنینن نشان داده است که عوامل استرس زا ،بویژه مشکلات روزمره، از شایع ترین عوامل شروع کننده سردردهای میگرنی و تنشی است.(سارافینو،1384،ص217)
1-1-2 تاثیر تغذیه بر رشد
هرچند پیامدهای طلاق تا حدودی مردان را نیزبا مشکل روبه رومی سازدولی بیش ترین پیامد گریبانگیر زنانی میشود که در اثر فقدان همسر با آن روبرو می شوند مشکلات عاطفی ومشکلات مالی از جمله این پیامد ها می باشد مادری که بعد عاطفی او به خطر افتاده و او را دچار افسردگی ساخته است و یا مادری که برای تامین زندگی ناگزیر است تا ساعات مختلفی را در خارج از خانه سپری کند و نیز نبود مادر در کنار فرزندانی که با پدر زندگی می کنند.تمام این عوامل حاکیاز آن است که در نبود این مشکلات مادر می توانست با برنامه غذایی مناسب و پشتوانه پدر زمینه رشد جسمی فرزندان خویش بویژه دختران را فراهم سازد. از سویی فرزندان طلاق با توجه به سن و جنس آن ها به نوعی در معرض تاثیرات مخرَب طلاق قرار می گیرند پدیده ای که در زمینه ی ترس و اضطراب ،را در نهاد آن ها ایجاد میکند و با ایجاد روحیه پر خاشگری، احساس ناتوانی، ضعف اعتماد به نفس زمینه ایجاد اختلالات جسمی مختلفی را ایجاد می کند.
غذای خوب و مغذی برای سلامتی و داشتن مراحل رشد کافی و جسمی سالم ، برایفرزندان به خصوص دختران ضروری می باشد. نارسایی تغذیه ای مهم ترین دلیل رایج برای مشکلات جسمانی حال و آینده و خصوصاً اختلالات زنانه و هورمونی می باشد این مسئله خطری است که همیشه دختران را تهدید میکند هورمون ها باعث بلوغ میشوند دوران بلوغ یکی از مهم ترین دوران زندگی است چرا که در این دوران جهش رشدی اتفاق می افتد. رشد افراد به خصوص دختران در این دوران سرعت یافته ودر نتیجه نیاز دختران به تمام مواد مغذی افزایش پیدا می کند و در صورتی که از طریق غذاهای متعادل متناسب و متنوع نظیر درشت مغذی ها شامل مواد معدنی و ویتامین ها به این نیاز ها پاسخ داده نشود امکان دسترسی به ظرفیت های تعیین شده موروثی به دست نخواهد آمد و دختران بیش ازسایرین در معرض خطر ابتلاء به انواع بیماری ها قرار می گیرند.(احمدی زارع،1388،ص32)
از سویی دیگر بررسی ها نشان می دهد مسایا و محیط نقش زیادی در بروز بحران فردی بنام بلوغ زودرس دارند و در این میان ،اضطراب و استرس تآثیر زیادی در ایجاد این اختلال در دختران دارد .همچنین اضطراب و ناراحتی و نگرانی می تواند سن بلوغ را حتی تا 18 ماه جلو بیندازد.(احمدی زارع،1388،ص38)
1-1-3 استرس و بیماری
استرس می تواند بر رفتار تآثیر بگذارد و رفتار خود نیز ممکن است باعث بیماری یا تشدید وضعیت بیمار شود ارتباط رفتاری میان استرس و بیماری را می توان در بسیاری از موقعیت های استرس زا از جمله هنگام طلاق مشاهده کرد .تغییرات رفتاری ناشی از موقعیت های استرس زا ،شرایط را برای همه ی اعضا ی خانواده،ناسالم می سازد از جمله به صورت ایجاد بی نظمی در وعده های غذا و ساعت خواب، به تآخیر افتادن مراقبت های بهداشتی و پیروز نکردن از دستورهای پزشک .تحقیقات نشان داده است که در شرایط بسیار استرس زا افراد به گونه ای عمل می کنند که احتمال ابتلا به بیماری یا آسیب دیدگی را در آنان افزایش می دهد، مصرف سیگار،الکل،قهوه با ایجاد بیماری های متعددی چون فشار خون بالا ،بیماری های عروقی کرونه و سرطان ارتباط دارد. پژوهش ها نشان داده است که کودکان وبزرگسالانی که بیش از اندازه استرس دارند ،بیشتر احتمال دارد که به آسیب های ناشی از حوادث اتفاقی در منزل،هنگام بازی،محل کار و حین رانندگی دچار شوند.(سارافینو،1384،ص210)
1-2 رشد هوشی
هوش یکی از جالب توجه ترین نیروهای روانی است. روان شناسان هوش را به صورت های مختلفتعریف کرده اند. زیرا، هنوز نتوانسته اند در یک تعریف جامع با هم توافق کنند. اما ،همه ی آنان در این خصوص اتفاق نظر دارند که هوش شیء یا یک موجود عینی مستقل و واحدی نیست .هوش هنگامی ادراک می شود که فرد در موقعیت های گوناگون رفتارهای خاصی را از خود نشان میدهد.(بختیاری،1388،ص22)
هوارد گاردنر از هوش های چندگانه یاد می کند هوش زبان شناختی ، هوش موسیقیایی، هوش ریاضی،هوش حرکتی،هوش درون فردی،هوش بین فردی،…از جمله هوش های نام برده ی گاردنراست.به نظر او انواع هوش نسبتا مستقل از هم اند و در هر یک از آن ها نظام های متفاوتی فعال میشوند و برای نظام های مختلف هوشی،نواحی به خصوصی در مغز وجود دارد.(هیآت مؤلفان،1389،ص504)
بعد از گارد نر دو دانشمند به نام های مایر و سالووی هوش های درون فردی و میان فردی را با هم ترکیب کردند و نام هوش هیجانی را برای اولین بار به دنیای روانشناسی اضافه کردند آن ها می گفتند هوش هیجانی یعنی : “توجه به احساسات خود و دیگران، فرق گذاشتن بین آنها و استفاده از این اطلاعات برای بهتر فکر کردن و بهتر عمل کردن”
بسیاری از صاحب نظران عوامل ارثی را در ماهیت هوش مؤثر می دانند امّا زمانی که عوامل وراثتی در افراد یکسان باشد مانند دو قلوهاییک تخمکی، همه ی تفاوت های موجود در هوش از عوامل محیطی ناشی می شود.
والدین به عنوان عوامل محیطی مؤثر می توانند بر رشد هوشی کودکان اثربگذارند مطالعات متعدد نشان داده است که کودکان برای رسیدن به هوش هیجانی به تحریک اجتماعی نیاز دارند که تنوع در نوع و میزان این تحریک می تواند بر رشد ذهنی کودکان حتی در دوران طفولیت اثر بگذارد. تحقیقات نشان می دهند که معمولا والدین برای جلب توجه اطفال در جریان تبادل اطلاعات عاطفی،تلاش زیادی به خرج می دهند که توجه او را به سوی خویش جلب کند.برای مثال، والدین اغلب از یک الگوی زبانی که به “زبان بچگانه” معروف است استفاده می کنند که مشتمل است بر تن صدای بالا ، شمرده گویی، تقلید صداوحالت های چهره ای فراوان. این بدان معنی است که والدین از طریق واکنش و توجه خویش می توانند، حتی در این سنین کم نیز ، پرورش هیجان را در فرزندانشان آغاز کنند.(گاتمن،1389،ص204)
ارتباط غیر کلامی بین نوزادان و والدین حاکی از آن است که نوزاد به طور طبیعی در ارتباط مداوم و دو جانبه با پدر و مادرو اشخاص دیگری که از او مراقبت می کنند قرار دارد .(ام گری،1386،ص26)
اختلاف زنا شویی و تاثیرات زیان بار طلاق چون غم و اندوه ، پرخاشگری، بد خلقی و به خصوص در سال های اول پس از طلاق،که بسیاری از مادران دچار سرخوردگی و افسردگی شده،در خود فرو می روند که اگر این افسردگی یک سال یا بیش تر ادامه پیدا کند ممکن است بر عملکرد مغز طفل تاثیر بگذارد و سبب شود وی یک رویداد هیجانی را که می تواند تجربه ای مثبتباشد رویدادی منفی تلقی کند.همچنین نویسنده ی کتاب هوش هیجانی میگوید پژوهشگر دانشگاه واشنگتن واکنش های اطفال را به تماشای صحنه ی بیرون آمدن حباب های صابون از پشت یک پرده مورد بررسی قرار داد و با تعجب دریافت که فرزندان مادران افسرده این واقع عادی را یک رویداد هیجانی منفی تلقی می کنند( گاتمن،1389،ص206 )
والدینی که نسبتبه روحیه فرزندانشان حساس تر هستند در تقویت هوش عاطفی کودکان بهتر عمل میکنند.در حالی که پدیده طلاق باعث جدایی زن و شوهر می گردد که نتایج نشان داده است که در دو ماه اول جدایی، پدران مایل اند تماس بیش تری با فرزند خود داشته باشند ( در صورتی که فرزندان با مادرزندگی می کنند )ودرابتدا کنش متقابل بسیاری با بچه هادارند ولی این نوع رابطه به سرعت تغییرمی کند و بعد از چند ماه اغلب پدران طلاق گرفته، تماس بسیار کمی با فرزندان خود دارند.که نبود پدر خود عاملی در جهت کاهش رشد هوشی کودکان است.پدران دوست دارند به کودکان خود اجازه کاوش دهند،درحالی که مادران محتاط ترند و محدودیت بیشتریبرای کاوشگری ایجاد می کنند و این الگو به دوران طفولیت مربوط نمی شود با رشد کودک،پدران معمولا بیشتر از مادران مشوق رفتار مستقل و کاوشگرانه هم در داخل و هم در خارج از خانه هستند بویژه در مورد پسران طوری عمل می کنند و تعلیم می دهند که مستقل بار بیایند.به پسر ها زود تر از دختر ها اجازه داده می شود که تک و تنها از خیابان عبورکنند،آن ها مجازند بیشتر بیرون از منزل بمانند و پهنه وسیع تری از زمین را بکاوند. تجربه ی پسر ها در این کاوش های مستقل به احتمال زیاد برای رشد شیوه های مستقل کنار آمدن با امور،حس رقابت جویی و حتی مهارت های ویژه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. به نظر میرسد پسران بر رشد هوشی فرزندان دختر نیز تاثیر گذاراند منتها با ایجاد رابطه ی دوستانه ای که با مادر ایجاد می کنند. مهارت پدر به عنوان هم بازی فرزند، میزان تحریکی که پدران حاضر در خانه برای فرزند پسر ایجاد می کنند ،اثر پدر بر رشد عقلی بچه ها را نشان می دهد .یکی از دلایل پایین تر بودن سطح توانایی شناختی کودکان خانواده های تک والدی ممکن است این باشد که آن ها به نسبت کودکان خانواده های ناپاشیده کمتر از توجه بزرگسالان و تعامل آن ها بهره مند می شوند. (راس.دی،1379،ص118)
همه کودکان به راهنمایی و ابراز عشق پدر و مادر نیاز دارند و در کنار این رابطه ی عاشقانه میتوانند مقدار وقت بیشتری را به کودک اختصاص دهند و با ایجاد بازی های فکری و جسمی متنوع،بردن کودک به فضای سبز، دقت در اختلالات رفتاری کودکان با همیاری یکدیگر عزم لازم را برای رشد هوشی کودک خویش فراهم سازند.
1-3اختلالات رفتاری
1-3-1 خشم
خشم در کودکان ، تظاهری به احساس خصمانه نسبت به اشخاص و گاهی هم اشیاء است و این تظاهر به حقیقت چیزی جز اعلام وضع ناراحتی درون نیست. به هنگامی که کودک از وضعی و یا از برخوردی ناراضی باشد با موضوع خشم ، نسبت به آن مسئله می نگرد و سعی دارد همه قدرت و توان خود را برای باز گرداندن آن وضع یا شخص به صورت مطلوب و مورد رضایت خود به کار برد.(وفایی،1387،ص88)
طلاق ونزاع دو واژه ای هستند که تا مدت ها پس از طلاق در کنار هم شنیده می شوند و تنها شاهد خشمگین شدن، توهین کردن، بلند کردن صدا، کتک کاری کردن والدینی هستند که تقریبا در تمام زمینه های زندگی آسیب پذیر می باشند. مشاهده ی این اختلافات آنقدر در جان و روح آدمی تاثیر گذار است که اگر سالها از این مشاجرات بگذرد باز احساس ناراحت کننده ای در نهاد خویش می یابیم که در سنین مختلف به شکل های مختلف نشان داده می شود.
1-3-2دوره پیش دبستانی
کودکان در این سنین به برقراری ارتباط با همسالان و والدین خویش می پردازند.آن ها از طریق ارتباط با والد هم جنس و والد جنس مخالف به تدریج جنسیت خود را درک میکنند و با برقراری ارتباط با والدی که از طریق او درک کرده پسر و دختر بودن به چه معنا است میخواهد اوقاتی را تنها با او باشد.لذا احتمال انتقاد از سوی والد دیگر را برای او فراهم می اورد.(ام گری،1386،ص78)
یکی از دلایل محبوبیت های بازی در بین کودکان4 تا 7 ساله این است که به آن ها کمک می کند تا با نگرانی ها و اضطراب های متعددی که برایشان پیش می اید کنار بیایند.(گاتمن،1389،ص221)
کودکان در این سنین قدرت استدلال ندارند و با تکیه برقدرت خیال و دیدن خوبی های پدر و مادرش تصویری از خود بر مبنای انها میسازند تا بتواند خوب را در خود تعریف کنند.کودکان همان گونه که از خوشنامی والدین قدرت می یابند،از شنیدن هر گوشه و کنایه ای درباره آن ها آزرده می شوند. از نظر کودک انتقاد یک والد یا هر شخص دیگر- از والد دیگر انتقاد ازخود او (کودک) است.(ام گری،1386،ص79)
بسیاری از کودکان از یک یا هر دو والد خود خشمگین می شوند اما ازابراز صریح و بی پرده این خشم به شدت می ترسند. (ممکن است از این بترسند که خشم آن هاعلت جدایی پدرو مادرشان بوده است.)این کودکان اغلب خشم خود را متوجه چیز دیگری می کنند و با همبازیها،خواهر و برادر،پدر یا مادر یا ناتنی بد رفتاری می نمایند. شاید هم تمامی احساساتشان را پنهان سازند تا بتوانند از شر خشم خود در امان باشند.(ام گری،1386،ص 63)
1-3-3 دوره 8 تا 12 ساله
یک تفاوت عمده در بین کودکان در این سن و کودکان خردسال تر،واکنش آنها به وضعیت های ازار دهنده می باشد وضعیتی که او را اگر در سال های پائین تر دچار غم واندوه می ساخت اینک علاوه بر این احساس غم وجودی خشم را ترجیح می دهد.
خشم احساس تسلط داشتن را به او می دهد علاوه بر این،خشم قاطع تر و “بالغانه تر"است و گریه کردن در برابر مامان یا در اغوش بابا رفتن،دیگر چندان عملی به نظر نمی رسد. (ام گری،1386،ص109)
فرزندان طلاق واکنش های خشم آلود شدید تری به ویژه نسبت به کسی (پدر و مادر) که او را مسبب طلاق می دانند نشان می دهند بعضی از آنان به جناح بندی های قوی و اغلب درازمدت با یکی از والدین در برابر دیگری اقدام می کنند که معمولا این جناح بندیها با مادر و بر ضد پدر صورت می گیرند.(بستان،1389،ص 276)
1-3-4دوره بلوغ
دوره بلوغ گذری طبیعی بسوی استقلال و خود کفایی کامل است که در همه ی خانواده هابد رفتاری،حاضر جوابی،قانون شکنی و کار های اعصاب خرد کردن نو جوانان دیده می شود. در اصل این دوره بخش گریز ناپذیری از رشد کردن و بزرگ شدن است.
معمولا دوره ی بلوغ را سن سرکشی می دانند که این مرحله قبل از نوجوانی آغاز می شود آنها به جای آنکه درباره ی ناکامیهایشان حرف بزنند یا به پدر مادرشان بگویند که دلشان برای محبت آنها تنگ شده است به رفتار های هیجانی دست می زنند رفتار هیجانی آنها درمقایسه با طغیانهای پراکنده ی کودک خردسال تر که اغلب متوجه هیچ کس خاصی نیست، از نظر استراتژی حمله کم نظیر است و می داند کدام دکمه ی پدر یا مادرش را فشار دهد.(ام گری،1386،ص 110)
1-2-2 افسردگی
“افسردگی” از اختلالات خلقی محسوب می شود که شیوع آن حدود 15 درصد در طول عمروبرای زنان تا 25 درصد نیز گزارش شده است. افرادی که به افسردگی مبتلا می شوند در واقع عواطف و هیجانات آنها دچار اختلال می شود و قادر به ابراز هیجانات و عواطف خود نیستند.رویداد های زندگی و استرس محیطی از جمله عوامل روانی –اجتماعی برای ایجاد بیماری افسردگی می باشد.(کریمی،1388،ص 88)
کودکان و نوجوانانی که مشکلاتی در زمینه ی مدیریت بر عواطف یا رفتار خود دارند و نیز افراد مبتلا به مشکلات یاد گیری یا اختلالات رشدی ، در مقایسه با افرادی که چنین مشکلاتی ندارند، بیشتر در معرض افسردگی اند.(کارل فیتنر،1387،ص36)
گرچه کودک در هر سنی ممکن است دچار افسردگی شود ،معمولا این حالت در سال های پیش از نوجوانی پدید می آید. هنگامی که کودک با فاجعه ای مانند طلاق روبه رو شود با افسردگی ملایم روبه رو می شوند که اگر این افسردگی در قبل از نوجوانی با بد اخلاقی –رایجدراینسن–اوهمراهنباشدوبسیارغمگینبه نظر برسد که در مدت طولانی بهتر نشود نشان افسردگی مستمر است که ممکنه فرزندتان را به تخلیه ی هیجانی ( معاشرت با افراد بی بند و بار،…) سوق دهد.
در دوره ی 5 تا 8 سالگی، کودکان اندوه و خشم خود را آشکارا به نمایش می گذارند و زود گریه و ناله سر می دهند. آنان بر خلاف کودکان کوچک تر نمی توانند در تخیلات خود روزی را مجسم کنند که پدر و مادرشان آشتی کرده و اوضاع به شکل اول باز گشته باشد و به همین دلیل ، در معرض افسردگی های شدید قرار دارند.(بستان،1389،ص 276)
بیشتر کودکان 5 تا 8 ساله ، از طلاق والدینشان به شدت غمگین می شوند اما تعداد قابل ملاحظه ای از آن ها می توانند هم چنان به زندگی ادامه دهند که گویی هیچ چیزی آن ها را آزار نمی دهد این حالت می تواند نتیجه ی افسردگی ،انکار یا بی تفاوتی کلی احساس باشد .(ام گری،1386،ص87)
در صورت ارتباط مؤثر با فرزندان طلاق می توان آن ها را از فشار درک اشتباه ، منزوی بودن و زندگی فاقد لذت و بیماری های اجتماعی که او را به خطر می اندازد نجات داد.
1-2-3 احساس گناه
انسان حق ندارد به خاطر کاری که خود انجام داده یا برعکس،در انجام آن قصور کرده است، کس دیگری را وادار به احساس گناه کند. اگر بتوانید کسی را به خاطر عملی دچار احساس گناه کنید،درست مثل اینکه اسلحه ای در دست داشته باشید،او را زیر نفوذ گرفته اید. احساس گناه،انسان را به شدت معذب و ناراحت می کند. (نورصالحی، 1389ص76 )
فرزندان کوچک در برخورد با طلاق تصور می کنند که رفتار آن ها باعث این جدایی شده است پسری کوچک به پدرش میگوید:” پدر خواهش می کنم نرو، من پسر حرف گوش کن و خوبی خواهم شد.” (جوادی،1386،ص83)
یک نتیجه چنین خود محوری ای آن است که کودکان واقعا باور دارند که نیرو یا علت بسیاری از رویداد های دنیایشان هستند . او می تواند معتقد باشد که بابا به این علت خانه را ترک کرد که آن روز صبح او لیوان شیرش را ریخت. برای کودکان راحت تر است که احساس گناه کنند و فرض نمایند که آن ها علت رویدادی بوده اند، تا اینکه معتقد باشند که دنیا جایی است که رویدادهای بد بدون هیچ مقدمه و دلیلی اتفاق می افتند. (ام گری،1386،ص56)
شکل گیری و تحکیم احساس گناه در کودکان همیشه با تصور سازی خود فرزندان همراه نیست گاهی سخنان نا بجای والدین زمینه ایجاد و تحکیم این احساس می گردد.
گفتن این سخن به کودک” تو باعث جدایی ما شدی ” یا این که ” ما طلاق گرفتیم چون فکر کردیم جدایی ما از هر جهت به سود تو است” با تحکیم احساس گناه در کودک می تواند مشکلات روانی حادّی برای وی ایجاد کند.( بستان،1389،ص273)
داشتن احساس گناه در زندگی چنان تخریب کننده ی شخصیت کودکان است که باعث رخت بستن شادی از چهره ی کودک می گردد و زمینه برای افسردگی را فراهم می آورد والدین باید به کودک اطمینان دهند که عامل طلاق ، او نبوده است و بین حوادث قابل کنترل و غیر قابل کنترل تمایز قائل شده و به جای تصورات واهی ،خود را با حقایق وقف دهند.
1-2-4 احساس تنهایی
مشکلات عاطفی دیگری مانند احساس تعارض و کشمکش درونی در باب وفاداری در هنگامی که کودک ناگزیر می شود از بین پدر و مادر یکی را انتخاب کند و نیز نگرانی شدید وی از این که ممکن است سرپرست باقی مانده را نیز از دست دهد و کاملا تنها شود نیز از مشکلات فرزندان طلاق در خانواده های تک سر پرست می باشد ( بستان،1389،ص 273)
از سوی دیگر فرزندان طلاق به دلیل این که والد او برای انجام مسئولیت پدر یا مادری و رفع هزینه های زندگی بیشتر در خارج خانه به سر می برد دچار، حس تنهایی (منفرد بودن )، احساس پذیرفته نشدن در جمع و دچار کمبود های عاطفی می گردند این احساس زمینه ساز سیر فرد به سوی برقراری ارتباطات عاطفی با دیگران به خصوص زمانی که سن فرد رو به افزایش است می گردد که اگر اندکی این روابط نا اندیشیده پیش رود به شدت آسیب می بینند و چه در همین موقعیت ها، هستند افراد تنهای دیگری که تشنه ی بهره جویی از وضعیت نا بسامان روحی اشخاص اند .( غلامی،1387،ص78)
1-2-5 ترس
ترس در سنین مختلف به صورت های گوناگون در وجود فرزندان طلاق بروز می کند به طوری که کودکان خردسال که قدرت استدلال ندارند از دیدن دعوای پدر و مادر خویش حتی هنگامی که در حدّ کلام است به شدت می ترسند.
در سال های پیش از مدرسه ، احتمال بالایی دارد که کودک از راه برخورد قهقرایی با اخرین آموزش ها و مهارت هایی که کسب کرده ، مانند آموزش توالت رفتن یا رفتن به مهد کودک ، نسبت به طلاق واکنش نشان دهد.ترس ، اضطراب و خواب های آشفته افزایش می یابد و کودک معمولا نگران رها شدن از سوی سرپرست خود و گرسنه ماندن است. ( بستان، 1389،ص 276)
- آیا همان گونه که آن ها از هم جدا شدند روزی مرا هم رها می کنند؟
- آیا همان گونه که از هم دیگر خوششان نمی اید ممکن است مرا دوست نداشته باشند ؟
-آیا روزی من هم باید از این خانه بروم؟
در ذهن یک کودکستانی هر رویداد مهم ناشی از طلاق ، فضایی برای بروز ترس های شدید و نگران کننده است. او در پاسخ این سوالات استدلال هایی می اورند که در سرتاسر دنیای آن ها پخش می گردد.
فرزندان بزرگ از پذیرفتن مسئولیت های جدید در برابر برادران و خواهران کوچک تر خود می ترسند زیرا همین مسئولیت می تواند عاملی شود تا مدرسه را ترک نموده و مجبور به کارکردن شوند . ان ها همچنین نگرانند که دیگر نتانند با دوستان خود رفت و آمد داشته باشند و به دعوت آن ها برای بازی ، تفریح،جشن ها پاسخ مثبت بدهند.(جوادی،1385،ص83)
این که فرزند طلاق دائما نگران طرد شدن از سوی تنها والد باقی مانده باشد و یا همسالان او را به خاطر متمایز بودن طرد کنند من جمله ترس های بچه های طلاق می باشد.
بین ترس های متداول آدمی، ترس از طرد شدن از همه شدید تر و مهم تر است. ترس این باور را در او به وجود آورده است که طرد شدن واقعا دردناک است ودرصورت مواجه با چنین رفتاری باید خیلی ناراحت و عصبانی شود همچنین آموخته است که طرد شدن ثابت می کند که آدم بی ارزشی است در غیر این صورت چرا باید کسی اورا طرد کند؟ (نور صالحی، 1389 ، ص79)
1-2-6 اضطراب
اضطراب از حالت های روانی است و انسان را دچار ناترازمندی روانی و به دنبال آن،کنشهای نا متعادل می نماید.به طور کلی،اهمیت شرایط روانی بیش از شرایط طبیعی است؛زیرا چه بسا اختلال روانی در انسانی که از نظر جسمی سالم است به انزوا یا حذف وی از زندگی اجتماعی بینجامد.(گروه پژوهشی علوم قرانی و حدیث،1388،ص34)
شرایط استرس زا امکان دارد در هر زمانی در طول زندگی،پیش آیدگاهی اوقات استرس از خود فرد سرچشمه می گیرد مانند زمانی که بیمارویا درگیر شویم –خانواده،منبع دیگر استرس است رفتارها،نیازهاوویژگی های شخصیتی هریک ازاعضای خانواده ممکن است موجب ایجاد استرس در دیگری شود مانند اینکه پدرومادر از هم جدا شوند- جامعه نیز ممکن است منبع استرس باشد مانند مشکلات مربوط به شغل.
(سارافینو،1384،ص 73)
اضطراب احساس ناخوشایند و نوعی دلواپسی مبهم است که با چند احساس جسمی مانند احساس خالی شدن سردل ،تپش قلب،بی اشتهایی،میل جبری وناگهانی برای دفع ادرار،بی قراری و میل به حرکت همراه می باشد.(بشیری،1387،ص30)
یکی از رفتارهای رایج بچه های طلاق شگفتی و نگرانی از گزینش یکی از والدین است. به دلیل اینکه پدر و مادر هردو نزدفرزند به یک اندازه محبوب و دوست داشتنی هستند، کودکان از پذیرش یکی از آنان و دوری از دیگری دچار ترس و اضطراب می گردند.
کودکان در سن 6 تا 8 سالگی معمولا از طلاق پدر و مادر به شدت غمگین می شوند و از متفاوت بودن با هم سن و سالانشان مضطرب می گردند و این اولین مرحله ی پنهان کردن ،تغییر دادن و منحرف کردن احساسات حقیقی است.(ام گری،1386،ص79)
کودکان خردسال تر طلاق را فقط عاملی می بینند که آنها را از دوستانشان"متمایز"می کند و همین هم به تنهایی می تواند در این مرحله ی مهم رشد اجتماعی موجب اضطراب و ناراحتی آن ها شود اضطرابی که در صورت کنترل نکردن از سوی والدین مطلَقه باعث شکست،ناکامی و مانع فعالیت های عادی وبهنجار می گردد.
1-2-7 ضعف اعتماد به نفس
فرزندانی که شاهد خشونت در خانواده بوده اند به این نتیجه رسیده اند که جر و بحث علت جدایی پدر و مادرشان بوده است آن ها احتمالا با این عقیده بزرگ میشوند:
-به هر قیمتی باید از برخورد و اختلاف دوری کنند
-تلاش در راه حل کردن هیچ مشکلی مفید نیستو جهان به دو دسته ی برندگان و بازندگان تقسیم شده است و فرزند میخواهد به هر قیمتی که شده همیشه برنده باشد و برای به دست اوردن خواسته هایش پافشاری می کند و دوستانش را از دست می دهد
-آزار دیدن از شخص مورد علاقه طبیعی است.(ام گری،1386،ص60)
هر کس از توانایی های واقعی یا خیالی خود تصوری دارد و بر اساس آن،خود را می بیند و تصویر خویش را می آفریند.این"خودانگاره"تعیین کننده ی حد توانایی افراد است و هر کس بر اساس تصوری که از خود دارد –و نه آنچه واقعا هست –عملمیکند.(اسلامی،1386،ص18)
بی تردید این کودکان با یکی از موانع جدی اعتماد به نفس ،باورهای ناتوان کننده ای که غالبا بدون دلیل پذیرفته و به درستی آنها ایمان آوردند روبرو می شوند و آن ها را از قله ی استقلال روحی و فرصت برخورداری از روابط سالم و عاشقانه درآینده به زیر می کشاند.
2-1 مشکلات آموزشی
بسیاری از زوج های طلاق گرفته ،به دلایل شغلی یا به منظور نزدیک تر بودن به خویشاوندان یا به انگیزه ی یک شروع تازه و نسبتا فارغ از خاطرات تلخ گذشته،منزل جدیدی تهیه کرده و به آن نقل مکان می کنند.تغییر محل سکونت می تواند برای کودک نتایجی مانند تغییر گروه دوستان و تغییر محیط آموزشی را در پی داشته باشد.
با وجود هر احساسی که فرزندتان نسبت به مدرسه ی قدیمی اش دارد به هر حال موقعیت مشخص و منحصر به فردی را در آنجا داشته است.(شاید او بهترین کتابخوان کلاس بوده) مشکلات رفتن به یک مدرسه ی جدید فقط به خو گرفتن به روش آموزگار تازه ،قوانین جدید کلاس و دوست پیدا کردن از میان 20 یا 30 نفر غریبه محدود نمی شود.ممکن است فرزند شما احساس کند که در مدرسه ی جدیدش از شاگردان دیگر خیلی عقب تر است و این عقب ماندگی او را ناامید و خشمگین سازد.(ام گری،1385،ص146)
البته همین ناامیدی و اضطراب ناشی از عقب ماندگی می تواند دلیلی بر افت تحصیلی باشد.
آن دسته از فرزندان طلاق که در سنین مدرسه قرار دارند ،در مقایسه با فرزندان خانواده های سالم با افت تحصیلی بیشتری رو به رو می شوند بعضی از آن ها با معلمان خود درگیری هایی پیدا می کنند و احتمال فرار آنان از مدرسه بیش از دیگران است البته در این مورد نیز بعضی از صاحب نظران معتقدند نباید ساختار خانواده و فقدان یکی از والدین را منشآ اصلی تلقی کنیم بلکه عوامل دیگری مانند روابط ضعیف پدر یا مادر با فرزند،فقدان منابع اقتصادی ،ناسازگاری خانوادگی نقش اساسی را در این خصوص ایفا می کنند.(بستان،1389،ص75)
نویسنده کتاب بچه های طلاق می نویسد: پژوهش های انجام شده نشان می دهد آسیب پذیری پسرها در مقابل طلاق به مراتب بیش از دختران است. معمولا دو سال طول می کشد تا دختران با محیط جدید سازش پیدا کنند ولی پسرها زمان بیشتری لازم دارند تا سازگاری جدیدی بیابند.پسرها این ناراحتی را به صورت افت تحصیلی ،پرخاشگری،عصیان و دختران با انزوا و غمگین بودن نشان می دهند.(تایبر،1369،ص106)
2-2 انحرافات اجتماعی
طلاق سبب گسستن مهر و علاقه والدین می شود والدینی که خود در اثر این گسستگی معمولا تعادلات روحی آن ها بر هم می خورد که کمرنگ شدن نقش پدر و مادری را در بر می گیرد.این گسستگی شامل حال فرزندانی نیز می گردد که در وجود خویش احساسات مختلفی را تجربه می کنند افسردگی ناشی از این احساسات در سنین مختلف با شکل های گوناگون بروز می کند و هر یک برای خلاصی از آن از ابزار ویژه ای استفاده می کنند.
برخی دختران زیر هفت سال عصبی مزاج می شوند این بچه ها کمال طلب،بیش از حد مراقب رفتار و پاکیزگی هستند.بچه های این سن و سال اغلب اندوهگین و غمگین و افسرده به نظر می رسند و زود به گریه افتاده و زیاده طلب می شوند(شامبیاتی،1385،ص230)
معمولا فرزندانی که به مدرسه می روند این احساس جدایی را به صورت خشم و درگیری با معلمان نشان می دهند در صورتی که در دوره ی نوجوانی که سن 12 تا 18 سالگی را در بر می گیرد.
مرحله ی انتقال از دوران طفولیت به دوره جوانی محسوب می گردد.نوجوانان از یک سو محصور در وابستگی های دوران کودکی است و از سوی دیگر گرفتار عدم توانایی های لازم برای حل مشکلات پیچیده زندگی است و این تزلزل فکری و روانی ،حالت پریشانی و ابهام را در او بوجود آورده و آرامش روحی اورا به هم می زند.تردیدی نیست که نوجوانی قبل از نمایان شدن بلوغ آغاز می گردد و مدت ها پس از آن این رشد ادامه می یابد و علت آن است که در تبیین این دوره علاوه بر مشکلات روانی ،پاره ای از مشکلات اجتماعی نیز دخیل است.سال های نوجوانی زمان عصیان و تعارض با قدرت حاکم در مدرسه ،خانه و اجتماع است.(معظمی،1390،ص57)
با توجه به روحیات این دوره و ایجاد اختلافات در خانواده و قطع ارتباطات عاطفی و مشکلات ایجاد شده برای آن ها نوجوانان تصمیم می گیرند از محیط خانه دور شوند و عاطفه ی گمشده خویش را در خارج از خانه جستجو کنند که زمینه ی بروز رفتار های بزهکارانه در آن ها ایجاد می گردد.
از نظر برخی روانشناسان بزهکاری نوجوانان تعریفی است که بار حقوقی و اجتماعی دارد یعنی"هر عاملی که مانع رشد سالم کودکان از نظر جسمانی و عاطفی شود ،ممکن است باعث ایجاد یک طرح و الگوی اختلالات عاطفی گردد که همیشه ریشه رفتار های ضد اجتماعی یا محرمانه است این رفتار وقتی از طرف جوانان صورت گیرد بزهکاری نوجوانان خوانده می شود.(معظمی،1390،ص67)
نویسنده کتاب بزهکاری کودکان و نوجوانان می نویسد:مطالعات نشان می دهد که بزهکاری معضلی محدود به یک کشور خاص نیست محققین دریافته اند بسیاری از عواملی که در پیش درآمد جرایم جوانان است مانند احساس بیگانگی،مشکلات خانوادگی ،شکست تحصیلی،مصرف مواد مخدر ممکن است در بزهکاری جوانان اغلب کشورها نیز نقش داشته باشد در این که کودکان نیز می توانند مرتکب جرایم خشونت بار شوند تردیدی نیست و مشکل این است که این قبیل کودکان به راحتی جذب باندهای تبهکاری می شوند و با آنان همکاری می کنند و یا مرتکب جرایم دیگر از قبیل اخاذی ،تهدید،سرقت،ضرب و جرح و…می شوند.مسامحه و غفلت والدین ،مدرسه و جامعه ،جوانان را به کجروی و انحراف و جرم می کشاند و سهل انگاری بیشتر در قبال اصلاح و تربیت و درمان آنان از آن ها جانیان خطرناک اینده را بوجود می آورد.( معظمی،1390،ص40)
معمولا بین بزهکاری و زندگی خانوادگی رابطه ای وجود دارد غیبت پدر در بسیاری از خانواده ها می تواند به ظهور پسرانی بیانجامد که در گروه های هم سن و سال خویش در جستجوی الگوی مردانه هستند این گروه ها جایگزین خانواده می شوند و نوجوانان را پناه می دهند، حمایت می کنند و خشونت را به آنان القاء می کند. (معظمی،1390،ص217)
به نقل از نویسنده کتاب بزهکاری کودکان و نوجوانان :مجرمین کم سن و سالی که بارها در دادگاه های اطفال ظاهر می شوند کودکان بزهکاری هستند که اماده اختلاط و جوشش با جمع افراد هم سنخ خود هستند و در جرایم دسته جمعی یا مصرف مواد مخدر شرکت می کنند نحوه ی زندگی این عده به تدریج که رشد می کنند به نحو قابل توجهی به سمت لذت طلبی سوق می یابد و مشخصه ی ان ،مصرف فراوان مشروبات الکی و بی بند و باری جنسی،کشیدن سیگار و انتخاب شغل های نیمه وقت و کوتاه مدت است.(معظمی،1390،ص 69)
بسیاری از آسیب ها و معضلات موجود در خانواده ها موجب گسترش بزهکاری در میان کودکان، و نوجوانان و جوانان شده است. فشار های نا مطلوب از قبیل مشکلات مالی و معیشتی فرزندان طلاق که تحت سرپرستی مادران منفرد زندگی می کنند از عوامل موثر برمشکلات کنترل رفتاری فرزندان هستند . (بستان،1389،ص273)
تکرار و افزایش این فشار ها در زندگی خانواده هایی که فرزندان آن ها دچار مشکلات رفتاری هستند دو تا چهار برابر بیشتر از سایر خانواده هاست.(میرخلیلی ، 1388،ص336)
محیط خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی در رشد و تربیت کودکان اثر می گذارد یکی از عوامل مهمی که در محیط خانواده بر تربیت صحیح کودک اثر گذار است روابط والدین با کودک می باشد. این حق کودک و تکلیف والدین است تا آن ها را از لحاظ جسمی و روحی تامین کنند و از منجلاب هایی که آینده ی آن ها را تهدید می کند نجات دهند و اهمیت آن در حدی است که در کتاب قانون مدنی به آن اشاره شده است.
ماده1168:نگاهداری اطفال هم حق وهم تکلیف ابوین است.(قنبری،1374،ص119)
2-3 سوء استفاده جنسی
در مرحله ی بلوغ فرد به یک موجو.د اجتماعی تبدیل می گردد.بدن دگرگون می شود،هیجانات غلیان می یابند و دگرگونی در خلق،بحران های متعدد روحی و جنبش ادراکی ذهن همه از وقایعی است که فرد را غیر قابل کنترل می سازد.احساسات جنسی معنای واقعی پیدا می کنند و رشد شناختی – عاطفی به چنان درجه ای می رسد که اندیشه انتزاعی به طور کامل امکان پذیر می گردد.(کریمی،1388،ص31)
پدر و مادر که بر مسایل خودشان متمرکز هستند توجه و وقت کمتری را به فرزندانشان اختصاص می دهند و در نتیجه ،کودکان بدون سرپرستی و نظارت،به سوی همسالان منحرف تری سوق داده می شوند.بسیاری از فرزندان خانواده های ناارام تا ابتدای سنین بلوغ به گرداب گرفتاری های نوجوانان از جمله رفتار های جنسی زود رس،مواد مخدر و….کشیده می شوند.(گلمن،1388،ص188)
به نظر می رسد در آن دسته از خانواده های ناتنی که فرزندان ناتنی از دوران خردسالی در کنار فرزندان اصلی رشد می کنند و به سن بلوغ می رسند،احتمال این نوع سوءاستفاده ها تا حدودی کمتر باشد؛اما ان دسته از خانواده های نا تنی که در هنگام نوجوانی فرزندان تشکیل می شوند،بویژه در مواردی که دختر نا تنی در کنار ناپدری یا خواهر نا تنی در کنار برادر ناتنی زندگی می کند با خطرهای بیشتری از این جهت رو به رو هستند بر طبق تحقیقی که درامریکا صورت گرفته ،وجود نا پدری در خانواده،خطر سوء استفاده جنسی او از دختر ناتنی را شش یا هفت برابر افزایش می دهد.(بستان،1389،ص285)
2-4 مشکلات مالی
طلاق مشکلات مالی عمده ای برای مادران سرپرست خانواده به بار می آورد به طور طبیعی فرزندان طلاق نیز که تحت سرپرستی مادران منفرد زندگی می کنند ،با مشکلات مالی و معیشتی گوناگون روبرو می شوند. اهمیت این مسئله به حدی است که برخی صاحب نظران معتقدند بسیاری از پیامد های منفی طلاق برای فرزندان ،مانند این که فرزندان پرورش یافته در خانواده های تک سرپرست دوبرابر فرزندانی که با پدر و مادر طبیعی خود زندگی می کنند ، در میزان های رسمی بزهکاری حضور دارند.(بستان،1389،ص273)
از آن جایی که رفع نیاز های ضروری افراد امری حیاتی می باشد به همین جهت برخی افراد که از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند ممکن است مرتکب عمل دزدی شوند.نیاز هایی همچون غذا،پوشاک،امکانات آموزشی،…از جمله این موارد هستند که فقدان آن به نسبت های متفاوت می تواند رفتار فرد را تحت تاثیر قرار دهند.( مؤلفان،1369،ص221)
2-5 فروپاشی خانواده و عدم ثبات جامعه
مفهوم خانواده،درحال تغییر است. خانواده"سنتی “که در ان مرد نان آور خانواده و زن خانه دار است حداقل در مورد نسل جوان مصداق ندارد. اکنون زنان بیش از هر زمان دیگری،در فرآیند اقتصادی نقش دارند با بالا رفتن میزان طلاق نه تنها کودکان طلاق بویژه آن هایی که در خانواده هایی که دارای ویژگی سطوح بالای خصومت و سطوح پایین همکاری هستند احساس می کنند که بین والدین خود “گرفتار"شده اند. احساس گرفتار شدن با رفتارهای منحرفانه بعدی در ارتباط است،بعلاوه احتمال اینکه کودکان طلاق در بزرگسالی با شکست در ازدواج مواجه شوند، بیشتر است که این امر چرخه ای از فروپاشی خانوادگی را ایجاد می نماید.(معظمی،1390،ص217)
فروپاشی خانواده را می توان"شکستن واحد خانوادگی یا تجربه ی برخی از نقش های اجتماعی دانست به علت آنکه یک یا چند تن از عهده ی انجام تکالیف ناشی از نقش خود آنطور که شایسته است برنیامده اند."(محمودیان،1387،ص80)
یکی از عواملی که به اعتقاد محققان در ثبات و انسجام خانواده نقش دارد ،حساسیت فرهنگ عمومی نسبت به مسآله طلاق است.جامعه شناسان یکی از عوامل ثبات خانواده در بسیاری از جوامع سنتی را محدودیت های فرهنگی و قانون طلاق،بویژه قبح طلاق در افکار عمومی،کاهش موقعیت فرد طلاق گرفته و در مواردی طرد و انزوای اجتماعی او،فشار های روانی،اجتماعی و اقتصادی پس از طلاق دانسته اند که هر یک به نوعی جایگاه خانواده را در افکار عمومی تثبیت و تحکیم می کند و تا حد زیادی از فروپاشی آن مانع می شود. به هر تقدیر، محدودیت های طلاق با چشم پوشی از مواضع ارزشی و راهبردی دیدگاه های مختلف،می تواند در تثبیت خانواده موثر باشد.(بستان،1389،ص221)
طلاق تعادل انسان ها را برهم می زند و موجب کاهش و موجب انسجام و یکپارچگی اجتماعی می شود علاوه بر آن،تعادل روحی نیروی انسانی را در تولید و خدمات برهم می زند و موجب بروز پیامد های سهمگینی در حیات اقتصادی جامعه خواهد شد.همچنین طلاق می تواند موجب کم بها شدن خانواده و ارزش های خانوادگی در آن جامعه شود.علاوه بر آن، افزایش میزان طلاق به تدریج قبح اجتماعی آن را کاهش داده است، اعتماد اجتماعی را که از مؤلفه های مهم سرمایه اجتماعی است،سلب می کند.(جمعی از نویسندگان،1393،ص169)
خانواده مهمترین و حساس ترین نهاد اجتماعی است که وجود آن برای نیازمندی های اساسی انسان و بقای جامعه ضرورت تام دارد.در هر دوره و زمانه ای که این نهاد دستخوش ضعف و عدم استواری گردیده ،بنیان های اخلاقی و اجتماعی کل جامعه متزلزل شده وآن جامعه به سوی اضمحلال سوق داده شده است.(خلیلی،1388،ص203)
به نقل از نویسنده کتاب مراحل شکل گیری اخلاق در کودک: طبق پیش بینی های انجام شده از جانب سازمان بهداشت جهانی احتمال داده می شود که در طلیعه ی هزاره سوم 50%از فرزندان در خانواده های “تک والدی “به سر برند و نرخ طلاق هفت برابر افزایش یابد.(کریمی،1388،ص15)
نتیجه گیری
جدایی پدر و مادر یکی از غم انگیز ترین رویداد های زندگی کودکان طلاق می باشد کودکانی که معمولا طراوت و شادابی از چهره آن ها رخت برمی بندد و به جای این که با فراغ بال به یادگیری اصول تربیتی سالم بپردازند ناگزیر فشار های شدیدی را احساس و تحمل می کنند که واکنش آن ها با توجه به سن و سال آنان متفاوت است.ترس،بی خوابی،احساس گناه و …از جمله عواملی هستند که باعث پایین امدن عزت نفس ،روحیه ی پرخاشگری و عصبی مزاجی به شکل های گوناگون می گردد.
اختلالات روحی –روانی اولین ضربه ی خویش را به جسم بچه ها وارد می کند که بر اساس شدت و کمیت این اختلالات تاثیر آن بر جسم متفاوت است. والدین مطلقه اگر با آسیب هایی که طلاق بر کودکان وارد می کند به وبژه آسیب های جسمانی آشنایی می داشتند شاید منطقی تر و آگاهانه تر تصمیم می گرفتند.
بنابر این پیشنهاد می شود که پژوهشگران در زمینه ی تاثیر طلاق بر کودکان به ویژه بعد جسمانی آنان پژوهش های شایانی را به عمل آورند البته این بدان معنا نیست که بعدروحی و روانی مورد غفلت واقع شود بلکه بدان جهت است که برای والدین اشکار تراست و عینیت آن باعث می شود استناد به نحو روشن تری صورت پذیرد.
از سوی دیگر اختلالات رفتاری و قطع ارتباطات عاطفی ، نبود نظارت کافی والدین زمینه ی فرار کودکان را از مدرسه و خانه ایجاد می کند که در پی آن کودکان در گرداب رفتار های بزهکارانه ای چون سرقت ، روی آوردن به مواد مخدر،سوء استفاده جنسی و…می افتندو باعث افزایش هزینه های اجتماعی و در نهایت عدم ثبات جامعه می گردد.
لذا بر اساس مطالعات انجام شده پیشنهاد می شود پژوهشگران جامعه اسلامی در این زمینه تحقیقات میدانی مفصل تری انجام دهند به جای اتکای صرف به پژوهش های بیگانگان از نکات مثبت آن تحقیقات بهره برند و هم خود به تحقیق و پژوهش در این زمینه بپردازند زیرا پژوهش های مبتنی بر آموزه های دینی ناب و ارزش های موجود در سیره ی معصومین (ع) به انان کمک خواهد کرد به نحو شایسته تری این امور را به جامعه منعکس سازند.
از سوی دیگر با تبعیت از این اصل عقلایی که پیشگیری بهتر است از درمان پیشنهاد می شود مسئولان محتذم قوه مقننه و مجریه وسایر نهادهای صلاحیت دار هزینه هایی که پیامدهای طلاق بر جامعه تحمیل می کند از قبیل درمان بیماری های روحی ،روانی ،جسمانی ،جمع آوری کودکان طلاق وخیابانی و… به گونه ای مدیریت کنند تا در زمینه افزایش آگاهی خانواده از عواقب طلاق ،به کار گرفته شود . لذا بهترین روش ،دعوت از مبلغان پژوهشگر و صاحب نظر در این امر می باشد که با در نظر گرفتن بودجه لازم برای آنها محقق خواهد شد .
منابع و ماخذ
1-اسلامی،سید حسن،اعتماد بنفس،امام خمینی،تهران،پنجم،1386
2-ام گری،نیومن،دعوای پدر و مادر،فرود،فرناز،صابرین،تهران،دوم،1386
3-ام گری ،نیومن،فرزندان طلاق از نوزاد تا هفده ساله،فرود،فرناز،صابرین،تهران،دوم،1386
4-احمدی زارع،حیدر،نیازهای تغذیه دختران،یاران علوی،تهران،دوم،1388
5-ام گری ،نیومن،یک دل و خانه ،فرود،فرناز،صابرین،تهران،دوم،1387
6-بستان،حسین،اسلام و جامعه شناسی خانواده،حوزه ودانشگاه،قم ،1389
7-بشیری،ابوالقاسم،اختلالات رفتاری،معارف،قم،اول،1387
8-بختیاری،رعنا،اصول و مبانی روانشناسی و آداب معاشرت،مبنای خرد،تهران،اول،1388
9-تایبر،بچه های طلاق،تمدن،توران دخت،روشنگران،تهران،اول،1369
10-جمعی از نویسندگان،دانش خانواده و جمعیت،معارف،قم،بیست و دوم،1393
11-راس.دی ،پارک،مهر پدری از دیدگاه روانشناسی،زمردیان،زهرا،بعثت،بیجا،اول،1379
12-سارا فینو،ادوارد پ،روانشناسی سلامت،گروهی از مترجمان،رشد،تهران،اول ،1384
13-سیرز،ویلیام،کلیدهای تربیت کودکان،مرتضوی،ربابه،صابرین،تهران،نهم،1389
14-شام بیاتی،هوشنگ،بزهکاری اطفال ونوجوانان،مجد،تهران،چهاردهم،1385
15-شهید ثانی ،شرح اللمعه،شیروانی،علی،دارالعلم،قم،دهم،1390
16-قنبری،سکینه،قانون مدنی،اداره چاپ و انتشارات،تهران،اول،1374
17-غلامی،یوسف،اخلاق ورفتارهای جنسی،معارف،تهران،چهاردهم،1387
18-کلرودپن،روانشناسی ناکامی در زندگی زناشویی و تاثیر آن بر فرزندان،جوادی،محمد،ماهی طلائی ،تهران،1385
19-کریمی،عبدالعظیم،مراحل شکل گیری اخلاق در کودک،عابد،تهران،دوم،1388
20-کارل فیتنر،پاتریک،مقابله باافسردگی کودکان و نوجوانان،مثال آذر،ایرج،پنجره،تهران،اول،1387
21-گاتمن ،جان،پرورش هوش هیجانی در کودکان،بلوچ،حمید رضا ،رشد،تهران،اول،1389
22-گلمن،دانیل،کلید های پرورش هوش عاطفی در کودکان و نوجوانان، فرود،فرناز،صابرین،تهران،دوم،1388
23-گروه پژوهشی علوم قرانی و حدیث ، فرهنگ روابط اجتماعی در آموزه هایاسلامی، دانشگاه علوم اسلامی رضوی،مشهد،سوم،1388
24- معین،محمد،فرهنگ معین، امیر کبیر، تهران،نهم،1375
25- معظمی ،شهلا،بزهکاری کودکان و نوجوانان،دادگستر،تهران،پنجم،1390
26-میرخلیلی،محمود،پیش گیری وضعی از بزهکاری، فرهنگ و اندیشه ی اسلامی،تهران،اول،1388
27-مولفان،روانشناسی تربیتی،تربیت معلم،تهران،بی جا،1369
28-وفایی،اکرم،کودک مرواریدی در صدف زندگی،منشور وحی،قم،اول،1387
29-هیئت مؤلفان،روان شناسی عمومی،قلم داور،تهران،سوم،1389
30-هاوک،پل،چگونه از خواسته های بر حق خود دفاع کنیم،نورصالحی،شهره،پیدایش،تهران،دوم،1389